کد مطلب:149409 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

منطق معمولی ذاکرین ابا عبدالله در شهادت و مظلومیت آن حضرت
مردنها و درگذشتها چند نوع است:

الف. مردن طبیعی یا موت طبیعی (نه اخترامی) یعنی یك كسی عمر طبیعی خود را كرده و تمام شده.

ب. موت اخترامی به وسیله ی عوامل طبیعی مثل جوانمرگ شدن ها در اثر حصبه و وبا و طاعون و غیره، یعنی به وسیله ی امراض و میكروبها.

ج. موت اخترامی به وسیله ی حوادث و سوانح مثل زلزله و سیل و تصادف اتوموبیل و غیره كه در آنها عمد كسی در كار نبوده است و خود مقتول هم تقصیری نداشته است.

د. موت اخترامی به وسیله ی حوادث و سوانح كه مقتول در آن تقصیر داشته مثل اینكه مست بوده و سوار اتومبیل شده و تصادف كرده و مرده است ولی شخص دیگر تقصیر نداشته.

ه. موت اخترامی به وسیله ی حوادث و سوانح كه هم مقتول و هم شخص دیگر تقصیر داشته است مثل غالب كشته شدن ها به وسیله ی لجاجتها و تعصبها و جهالتها و مستیها و مانند اینكه دو نفر در كاباره به خاطر یك زن هر جایی یكدیگر را می كشند.

و. موت اخترامی به قتل عمد كه مقتول هیچ گونه تقصیر نداشته و صرفا جنایت قاتل سبب شده، مثل اینكه شخصی به یك بهانه ای شخصی را هدف قرار می دهد و


می كشد یا كسی راه خود را می رود و دیگری از روی هوس او را هدف قرار می دهد یا آنكه روی غرض با پدر یا برادر یا خویشاوند، او را هدف قرار می دهد. برای آنكه دل اقوامش را بسوزد، آن بی تقصیر را می كشد یا به خاطر اینكه كینه نسبت به پدر مرحوم او را در دل دارد، او را بی تقصیر می كشد یا به خاطر اینكه نفس وجود او را مزاحم خود می بیند (مثل اینكه با بودن او فلان زن عشق او را نمی پذیرد و یا فلان مقام برای او مسلم نمی شود بدون آنكه خود آن شخص دخالتی داشته باشد در مزاحمت عشقی یا مقامی او) او را می كشد.

ز. كشته شدن در راه سربازی و فداكاری و شهادت كه مقتول خود را در راه عقیده و هدف خود فدا می كند و عمد دارد ولی در هدف مقدس عالی خود كشته می شود، و به عبارت دیگر مرگ انتخابی كه انسان آگاهانه مرگ را برای تحقق بخشیدن به هدفش انتخاب می كند.

ح. البته نوعی دیگر مرگ انتخابی هست كه خودكشی و فرار از مقابله با حوادث است كه ضعف است.

اینها اقسام مردن و كشته شدن است كه بعضی اسف انگیز است و بعضی نیست، بعضی در حقیقت سزای مقتول است و بعضی نیست، بعضیها صرف نفله شدن و ضایع شدن است و بعضی نیست.

قسم اول را می توان گفت از جنبه ی شخصی متوفی اسف انگیز نیست، گو اینكه از لحاظ اجتماع در بعضی افراد ممكن است ضایعه باشد. در قسم دوم نفله شدن و ضایعه است و موجب تأسف است ولی كسی مورد ملامت نیست، و همچنین قسم سوم. در قسم چهارم مجازات مقتول است در واقع، و همچنین در قسم پنجم؛ به علاوه ی اینكه در این قسم شخص دیگر نیز مورد ملامت است. و در قسم دوم و سوم و چهارم و پنجم نفله شدن و ضایع شدن و هدر رفتن موجود است و در قسم چهارم و پنجم تأسف بر اخلاق عمومی است كه چرا منحط و پایین است. در قسم ششم تأسف از نفله شدن مقتول و تأسف از اخلاق فاسد قاتل است. در این قسم، انسان متأسف است كه بی جهت شخص بی تقصیری نفله شد و هدر رفت. ولی در قسم هفتم در عین اینكه از جنبه ی قاتل و اخلاق و روحیه ی او جای تأسف و تأثر است، از جنبه ی مقتول جای تحسین و تعظیم و سرمشق گرفتن است.

معمولا ذاكرین سعی دارند شهادت امام حسین را از قسم ششم جلوه دهند كه


شخصی مظلوم و بی تقصیر و بی جهت كشته و نفله شد و ضایع گشت و هدر رفت، و حال آنكه شهادت امام حسین از قسم هفتم است نه از قسم ششم. و معمولا تذكر حادثه ی سیدالشهداء از قبیل اظهار تأسف است، آنهم اظهار تأسف از نفله شدن سیدالشهداء كه افسوس كه آقا نفله شد، و حال آنكه غلطترین غلطها این است كه ما امام حسین علیه السلام را نفله شده حساب كنیم. امام حسین بعكس، به هر قطره ی خون خود یك دنیا ارزش داد. كسی كه موجی ایجاد كرد كه قرنها پس از او پایه های كاخ ستمگران را متزلزل كرد و از جا كند و حتی در قرون خود ما غالب حوادث داغ در محرم ایجاد می شود، خون او هدر رفته است؟! كسی كه میلیونها نفر نمازخوان و روزه گیر و فداكار ساخت، هدر رفت؟!